مقدمه:
اذان آهنگ پلی عاشقانه هاست، عاشقانه ایی که به قول معروف،عاشقانه را عاشقانه تر میکند ، عاشقی ک معشوقش خدا باشد انسان را وادار به عاشقی میکند.
بدنه:
چادر گل گلی سفیدم را روی سرم مرتب کردم
و منتظر صدای اذان شدم
غم بزرگی را پشت سر میگذاشتم و از تنها کاری ک لذت میبردم عبادت بود
میدانستم ک یکبار به هنگام سحر یکبار به هنگام ظهر و یکبار مغرب صدایم میکند و قول داده بودم سر وقت به قرار با معبودم برسم .
الله اکبر الله اکبر این صدای موذن بود ک از مسجد کنار خانه مان بانگ زیبای اذان را سر میداد .
ارامش کل وجودم را فرا گرفت .اشهد ان لا اله الا الله
اشهد ان محمد رسول الله زیر لب شهادت دادم به یگانگی خدا و به پیامبران خدا .
مادرم همیشه میگوید وقت اذان خدا همه ارزوها را مستجاب میکند دست هایم را بالا بردم
دلی خوش را برای همه ی مردم ارزو کردم
میدانستم رویم را زمین نمیگذارد
به اوای بینظیر اذان گوش سپردم
حس و حال توصیف نشدنی داشتم
انقدر گوش هایم قفل اذان شده بود ک فراموش کردم غمی ک پشت سر میگذاشتم را .
گلوله ای اشک از چشمهابم میریخت برای تمام لحظه هایی ک خدا با صوت اذان سراغم را گرفت و من سراغش را نگرفتم حسرت خوردم.
به خودم امدم کلام های پایانی اذان بود به سمت مسجد محل به راه افتادم در راه عاشقان زیادی را دیدم ک وضو گرفته به سمت مسجد میرفتن .
نتیجه : با اینکه از من بی نیاز است ولی روزی سه مرتبه صدایم میکند با تمام گناهانم باز صدایم میزند ک یاد اوری کند همواره یار و محافظ من است .
[ ] آری ندیدم خوشتر از صدای اذان .
[ ]
[ ]